فاحشهای یک شب عاشق یکی از مشتریاناش شد و ناچار -بهخاطر حفظ فرصتِ شغلی- معشوق را با عشق و ضمناً چند ضربهی چاقو به قتل رساند.
مسائل روبنائی - جعلیات بورژوازی
«حکومتهای نوپای کمونیستی در آن زمان -و البته تا زمانی که برافتادند- تکالیف مهمتری از تولید لوازم-آرایش بر عهده داشتند؛ تکالیفی چون بازسازی کشور -که در جنگ ویران شده بود-، یا صنعتیکردن کشور و برقرسانی. لنین شعاری داشت که محبوب مردم بود: «کمونیسم یعنی برقرسانی، بهاضافهی قوانین شورائی». در برنامههای توسعهی پنجسالهای که مردان مینوشتند البته جائی برای مسائل پیش-پا-افتادهای مثل لوازم آرایش نبود. زیبائیشناسی، مسألهای روبنائی و از جعلیات «بورژوازی» بود. بهعلاوه زنانی که در برابر قانون با مردان مساوی بودند، دیگر چه نیازی داشتند که برای جلبنظر مردان، از آنهمه لوازم و ترفندهای آرایشی استفاده کنند؟ البته زنان اگر گرسنه [هم] میبودند، باز هم دلشان میخواست زیبا باشند و ربط مستقیمی میان زیبائی و تساوی ِحقوق ادّعائی حکومت نمیدیدند؛ یا بهتر بگوئیم: این تساوی برای آنان ففط این معنا را داشت که باید پا-به-پای مردان کار، و ثابت کنند که حتّا از لحاظ جسمی هم با آنها برابرند. زنان در عرصههای مختلف سازندگی فعّال بودند؛ در ساخت بزرگراهها، معادن، مزارع و کارخانهها. زن ِایدهآل کمونیست، زنی سالم و قوی بود که ظاهرش تفاوت چندانی با یک مرد نداشت. اگر زنی لباس زیبا میپوشید، عنصر مشکوکی به حساب میآمد که گاهی حتّا لازم میبود دربارهاش تحقیق شود. اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سالها بعد از جنگ هم اگر میخواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکاش، بهوضوح بر اصل-و-نسب «بورژوازی» او دلالت میکرد، میبایست رسماً از حزب درخواست مجوّز میکردند...»
- اسلاونکا دراکولیچ/ برگردان ِرویا رضوانی/ هفتهنامهی شهروند امروز/ شماره سوم دور جدید
به یاد مهسا
با حمد و سورهای برای مهسا،
که معصومانه رفت و قربانی تمامیّتخواهی ما -مردها- شد
ارادهی زن، برای خودش نیست که خواستگاری را «جواب» کند یا گمان ببرد که میتواند دست به «انتخاب» بزند، اصلاً چه معنا میدهد؟ این هم از آن انگارههای فمینیستی ست... دختر باید مدرسه برود، کنکور بدهد و بعد یک مدرک آبرومندانهای بگیرد تا به «جهادِ اکبر»، یعنی خانهنشینی، بپردازد -برای پیکِ هوسخواهِ تن و جسماش: آقای خواستگار-؛ صاحب خانهی «بخت». عواقب ِهر جواب «ردّ»ی به آقای خواستگار، کاملاً بر دوش خود شخص زن است و حتّا امکان دارد علیه خودش در دادگاه مورد استناد قرار بگیرد. مخلص کلام اینکه اگر لباسی بر تن دارد و اندیشهای در سر، بایست هر دو را «درآورد»... زن است؛ میخوابد و مصرف میشود، میزاید و کشته میشود، بهقول سارتر «آیا میخواهید مادر خود را محکوم کنید؟»
اشتراک در:
پستها (Atom)